20. فیصل بن عبدالعزیز (حک : 1384-1395ق/1964-1975م). او یکی از مشهورترین فرمانروایان آل سعود بود و درجنگهای پدر با آل رشید و شریفان مکه شرکت جست. پس از مرگ او و آغاز سلطنت ملک سعودبه تکاپو افتاد تا قدرتی کسب کند. در آن ایام با استفاده از ناتوانی ملک سعود درادارۀ کامل امور و پیشنهاد طرحهای اصلاحی، به مقام وزارت امور خارجه و سسنخستوزیری دست یافت و راه را برای دستیابی به تخت هموار ساخت. وی در دوراننخستوزیری که مستقل از شاه ادارۀ امور را در دست داشت (نک : شم 19 در همینمقاله)، در شوال 1377ق/آوریل 1958م عربستان را وارد جرگۀ کشورهای طرفدار سیاستبیطرفی مثبت (عدم تعهد) کرد و ستیزهجویی فرانسه با الجزایر و پنجه افکندنانگلستان بر واحۀ بوریمی و دخالت در شیخنشینهای خلیج فارس و پشتیبانی آمریکا ازاسرائیل را محکوم شمرد. در زمینۀ سیاست داخلی، بندر جده را ملی ساخت و آزادی داد وستد بازرگانان دیگر کشورهای عرب را به سود بازرگانی محلی محدود کرد. نیز سیاستصرفهجویی سختگیرانهای در پیش گرفت و از وارد شدن کالاهای تجملی جلوگیری کرد وهزینۀ خاندان درباری را اندکی کاست، ولی چون صرفهجویی او بودجههای مربوط بهپیشرفت اقتصادی و فرهنگی کشور را هم در بر میگرفت، بهانهای به دست مخالفان داد.
فیصل بلافاصله پس از آنکه قدرت را در دست گرفت، به اختیارات خود افزود: نخستوزیری و وزارت امور خارجه و فرماندهی عالی نیروهای ارتشی را خود عهدهدار شد وبرادرش خالد را به معاونت و سپس جانشینی برگزید.
در ربیعالثانی 1385ق/اوت 1965م پس از کوششهایی که برای بهبود روابط عربستان و مصر به عمل آمد، عبدالناصر وملک فیصل در باب مسألۀ یمن به گفت و گو پرداختند که حاصل آن پیمانی بود که مقررمیداشت فیصل از دخالت نظامی بر ضد دولت انقلابی یمن و کمک به امام البدر دستبردارد و دولت مصر نیز متعهد میشد که نیروهای خود را از یمن فرا خواند و داراییهایبرخی از سعودیها را که در مصر توقیف شده بود، آزاد کند («خاورمیانه و...»، II/606, 607).
تجاوز اسرائیل به مصر و سوریه و اردن در ربیعالاول 1387ق/ژوئن 1967ممردم عربستان را به تکانی سخت واداشت و ایشان به کنسولگری آمریکا در ظهران هجومبردند. در رأس تنوره کار به تیراندازی کشید و تعدادی از آمریکاییها و عربها زخمیشدند. فیصل برخی از افسران ارتش را بازداشت کرد و مقررات حکومت نظامی برقرار ساخت. آنگاه در پی فشارهای داخلی و خارجی، در کنفرانس سران عرب در خَرطوم (جمادیالاول 1387ق/اوت 1967م)، همراه کویت و لیبی متعهد شد که سالانه 135 میلیون لیرۀ استرلینگبرای بازسازی اقتصاد جمهوری متحد عربی و اردن بپردازد. همچنین مقرر شد که نیروهایجمهوری متحد عربی و عربستان از یمن خارج شوند، اما این گرایش فیصل به جمهوری متحدعربی دوام چندانی نیافت و دوباره دستخوش تیرگی شد. فیصل همزمان با این فعالیتهاهمکاری خود را با شرکتهای نفتی غرب بهویژه آمریکا فشردهتر کرد. در در 1387ق/1967مکویت و سعودی موافقت کردند که استخراج نفت در منطقۀ بیطرف را به دو شرکت آمریکاییو ژاپنی واگذارند. در 1388ق/1968م سازمان «کشورهای عربی تولیدکننده و صادرکنندهنفت» (آاوپک) با شرکت سعودی و کویت و لیبی پیریزی شد و وزیر نفت عربستان دبیر کلیآن را به عهده گرفت. در همین سال دانشگاه ملک عبدالعزیز در مدینه تأسیس شد.
دراین ایام دولت بریتانیا به سبب بودجۀ کمرشکنی که برای نگهداری نیروهای نظامی خویشدر جزایر و شیخنشینهای خلیج فارس متحمل میشد، نیروهای خود را از منطقه خارج کرد. خروج بریتانیا از منطقه، سعودیان را رودروی ایران قرار داد که از روزگاری بس دور،جزایر بحرین را طلب میکرد و اکنون خواستار بخش بزرگی از فلات قاره بود. پیامد گفتو گوی ملک فیصل و محمدرضا پهلوی پیرامون این سرزمین در سالهای 1385-1388ق/1965-1968م انعقاد پیمانی دربارۀ تقسیم فلات قاره و دفاع مشترک ازشیخنشینها به هنگام بیرون رتن انگلیسیان بود.
ملک فیصل در زمینۀ سیاست داخلیگامهایی در راه پیشبرد صنایع کشور برداشت. نیز پس از اعمال فشارهایی که یاد آنگذشت، به مصادرۀ نشریات دست زد و محدودیتهایی برای ورود روزنامههای عربی و غیرعربیبرقرار کرد. این وقایع و نیز سلطۀ روزافزون قدرتهای غربی بر نفت عربستان، موجبمخالفت دو تن از برادران شاه به نامهای سلطان و فهد که به ترتیب وزیر دفاع و وزیرکشور بودند گردید و کشمکشهای سختی در درون خاندان آل سعود درگرفت که همراه باناکامیهای فیصل در روابط خود با جمهوری متحد عربی، موجب انزوای سیاسی وی در جهانعرب و بروز جنبشهای آزادیخواهانه در داخل کشور شد. در 1389ق/1969م کودتایی بر ضدفیصل کشف شد. دو سازمان ملی «جنبش ناسیونالیستهای عرب» و «همبستگی مردم شبه جزیرۀعربی» این کودتا را طرحریزی کرده بودند. رهبری جناح لیبرال را احمد یوسف طویل بهعهده داشت. پس از کشف کودتا، تعداد بسیاری بازداشت شدند و بسیاری از افسران وروشنفکران و دانشجویان به زندان افتادند (تاریخ معاصر، 1/302، 303).
ملک فیصلکه به دلیل نزدیکی عبدالناصر به شوروی و تمایل شدید سعودیها به غرب هیچگاه نتوانستهبود با ناصر به توافقی درازمدت و واقعی دست یابد و حتی در این اواخر میکوشید تا یکهمبستگی میانهرو از کشورهای باختری عرب (تونس و مراکش) در برابر جبهۀ جمهوری متحدعربی، سوریه، سودان و لیبی برقرار سازد، پس از مرگ عبدالناصر توانست با انورساداتکه معتقد به شکست سیاست ناصر در سوسیالیسم عربی و وابستگی به شوروی بود توافقهاییحاصل کند (لیسی، 2/579). این توافقها به ایجاد روابط بسیار نزدیکی انجامید. در 21رمضان 1393ق/19 اکتبر 1973م با آغاز جنگ اعراب و اسرائیل، ملک فیصل طی بیانیهایصدور کلیۀ محمولههای نفتی به آمریکا را قطع کرد. در صفر 1394ق/فوریۀ 1974م کنفرانساسلامی به ابتکار ملک فیصل در پاکستان تشکیل شد. قطعنامۀ این کنفرانس ظاهراً برتمام آرمانهای اعراب صحه میگذاشت و مهمتر آنکه برای نخستینبار سازمان آزادیبخشفلسطین به عنوان تنها نمایندۀ مردم فلسطین در آن شرکت جست.
با اینهمه تنازعی کهاز چندی پیش در داخل خاندان سعودی پدید آمده بود، سرانجام به قتل فیصل انجامید. در 11 ربیعالاول 1395ق/25 مارس 1975م فیصل بن مساعد، برادرزادۀ ملک فیصل به بهانۀتهنیت زادروز پیامبر اسلام(ص) و به هنگام دستبوسی، شاه را با شلیک سه گلوله به قتلرساند. قاتل را بعداً در ملأ عام گردن زدند.
21. خالدبن عبدالعزیز (حک 1395-1402ق/1975-1982م). وی در آغاز علاقۀ چندانی به مسائل سیاسی نداشت و تنهافعالیتی که در این زمینه قبل از دستیابی به تخت از او یاد شده، شرکت در کنفرانس سنتجیمز لندن دربارۀ فلسطین (1358ق/1939م) است (نشاشسبی، 350، 351). خالد پس از آنسیاست را به کلی ترک گفته و در میان قبایل بدوی سکنی گزیده بود، با این حال فیصل اورا به ولیعهدی و در 1385ق/1965م به معاونت نخستوزیری برگزید. در 1395ق/1975م پس ازترور فیصل بر تخت نشست و بلافاصله اعلام کرد که همان سیاستهای سلف خود را در پیشخواهد گرفت («خاورمیانه و...»، II/607). با اینهمه در این دوران نیز علاقۀ چندانیبه مسائل سیاسی نشان نداد و قدرت اجرایی و تصمیمگیری را به برادر و ولیعهد خود فهدبن عبدالعزیز سپرد. پس از شرکت انور سادات رئیس جمهوری مصر در جریان «کمپ دیوید» وامضای پیمان صلح با اسرائیل در 1398ق/1978م خالد بر قطع روابط با مصر پای فشرد، ولیفهد اگرچه قطعنامۀ کنفرانس عراق را در همان سال مبنی بر تحریم سادات امضاء کردهبود، از انتشار رسمی آن در کشور خود جلوگیری کرد. با اینهمه در 1399ق/1979م عربستانرسماً پیمان کمپ دیوید و عمل سادات را مردود شمرد.
یکی از رویدادهای پراهمیتاین روزگار جنبش گروهی متمایل به اخوان المسلمین و مخالف با سلطنت این خاندان بود. رهبری جنبش را جهیمان العتیبی و محمدبن عبداللـه القحطانی به عهده داشتند. دربامداد آخر ذیحجۀ 1399ق/20 نوامبر 1979م گروه مسلّحی متشکل از 200 تا 300 تن کهتعدادی از آنها دانشجویان علوم دینی و برخی مصری و یمنی و کویتی بودند، به فرماندهیقحطانی، مسجدالحرام را اشغال کردند، که پس از حدود 22 روز پایداری سرکوب شدند. دولتاعلام داشت که نیروهای دولتی در جریان درگیری 127 کشته و 461 زخمی داشته است و 117تن از اشغالگران کشته و بقیه دستگیر شدند. در صفر 1400ق/ژانویۀ 1980م تعداد 63 تناز دستگیر شدگان از جمله جهیمان العتیبی را پس از محاکمه سریع و سری به چند دستهتقسیم کردند و هر دسته را به شهری فرستادند و در صبح روز 19 صفر 1400ق/9 ژانویۀ 1980م همگی را در میادین آن شهرها گردن زدند (لیسی، 2/731؛ عربستان، 118).
دولتعربستان سپس برای جلوگیری از حوادث مشابه، تغییراتی در سطح فرمانداران و امیرانی کهاز سوی مخالفان متهم به فساد شده بودند، ایجاد کرد و در جمادیالاول 1400ق/مارس 1980م، کمیتهای مرکب از 8 تن به ریاست شاهزاده نایف وزیر کشور تشکیل شد تا 200ماده براساس اصول اسلامی، به عنوان قانون اساسی برای ادارۀ کشور تدوین کند («خاورمیانه و...»، II/620).
در روزگار خالد میان عربستان و جمهوری دموکراتیکیمن، به رغم اختلاف شدید مسلکی، روابط سیاسی برقرار شد. در زمینۀ سیاست داخلی، غیراز حوادثی که شرح آن گذشت، وی همانسان که اعلام کرده بود سیاست فیصل را در پیشگرفت و کوششهای او برای اسکان بیاباننشینان موفقیت چندانی به بار نیاورد. خالدسرانجام در 2 رمضان 1402ق-13 ژوئن 1982م درگذشت و فهدبن عبدالعزیز جانشین وی شد.
مآخذ: تاریخ معاصر کشورهای عربی، فرهنگستان علوم شوروی، ترجمۀ محمدحسین شهری،تهران، 1361ش؛ حسین بن خزعل، تاریخ الجزیره العربیه فی عصر الشیخ محمدبن عبدالوهاب،بیروت، 1968م؛ حسین بن غنام، تاریخ نجد، به کوشش ناصرالدین اسد، بیروت، 1405ق،فهرست؛ حمزه، فؤاد، قلب جزیره العرب، ریاض، 1388ق/1968م؛ دائرهالمعارف الاسلامیه؛زرکلی، خیرالدّین، الاعلام، بیروت، 1984م؛ سعید، ناصر، تاریخ آل سعود، 1404ق، صص 716، 717؛ سعید سلیمان، احمد، تاریخ الدول الاسلامیه و معجم الاسرالحاکمه، مصر، 1969م؛ شوادران، بنجامین، خاورمیانه، نفت و قدرتهای بزرگ، ترجمۀ عبدالحسین شریفیان،تهران، 1354ش؛ عربستان سعودی، رادیو تلویزیون جمهوری اسلامی ایران، تهران، مرداد 1364ش؛ کیلی، جی. سی.، الحدود الشرقیه لشبه الجزیره العربیه، ترجمۀ خیری حماد،بیروت، 1971م؛ لنچافسکی، زرژ، تاریخ خاورمیانه، ترجمۀ هادی جزایری، تهران، 1337ش؛لوتسکی، و.، تاریخ عرب در قرون جدید، ترجمۀ پرویز بابایی، تهران، 1356ش؛ نشاشیبی،ناصرالدین، در خاورمیانه چه گذشت، ترجمۀ فیروز خلعتبری، تهران، 1363ش؛ نشاشیبی،ناصرالدین، در خاورمیانه چه گذشت، ترجمۀ محمدحسین روحانی، تهران، 1357ش؛ نیز:
Abu Hakima, Ahmad, History of Eastem Arabia, Beirut, 1965; Hopwood, Derek, (ed.), The Arabian Peninsula, London, 1972; Howarth, David, The Desert King, London, 1964; Lorimer, Gazetter of the Persian Gulf, Oman and Central Arabia, England, 1970; The Middle East and North Africa (1984-85). London, 1984; Peterson, J. E., »Defending, Arabia, Evolution of Responsibility«, Orbis, A Journal of World Affairs, 1984, vol. 28, No3; Philby, H. St. John, sa᾽udi Arabia, Beirut, 1968.
صادق سجادی
|